در این مقاله به برخی از رایجترین نمونههای کلیشهای منفی میپردازیم.
کلیشه های منفی ایده های ساده شده و اغلب اشتباه در مورد گروه های مختلف مردم هستند. آنها می توانند با وادار کردن مردم به رفتار ناعادلانه با دیگران، قضاوت ناعادلانه آنها و چیزی به نام "تهدید کلیشه ای" باعث آسیب شوند.
این کلیشهها میگویند که زنان نمیتوانند خوب رهبری کنند و مردان مهربان نیستند.
کلیشه ها مشکل هستند زیرا می گویند همه افراد یک گروه یکسان عمل می کنند. آنها مردم را وادار می کنند که دیگران را ناعادلانه قضاوت کنند، حتی بدون اینکه آنها را بشناسند.
آنها باعث تعصب می شوند، جایی که افراد بر اساس این ایده های اشتباه احساسات منفی نسبت به دیگران دارند. گاهی اوقات، مردم حتی متوجه نمی شوند که بی انصافی می کنند، زیرا این ایده ها بدون اینکه بدانند در ذهنشان است.
برای مثال، اگر کسی فکر میکند که همه نوجوانان بیادب هستند، ممکن است با همه نوجوانان بد رفتار کند، حتی اگر نوجوانانی که ملاقات میکنند مودب و خوب باشند. کلیشه ها باعث می شود افراد قبل از اینکه به آنها فرصتی بدهند قضاوت کنند و این عادلانه نیست.
10 مثال کلیشه ای منفی
1. این ایده که مردم فقیر تنبل هستند
یکی از رایج ترین نمونه های کلیشه ای منفی این است که افراد فقیر تنبل هستند. این باور از عوامل متعددی ناشی می شود. برخی از مردم ممکن است اینگونه فکر کنند، زیرا هرگز فقر را تجربه نکردهاند، بنابراین چالشهای پیش روی کسانی که در فقر با آن مواجه هستند را درک نمیکنند.
همچنین این ایده وجود دارد که اگر کسی به اندازه کافی تلاش کند، می تواند خود را از فقر نجات دهد. این طرز فکر واقعیت های پیچیده ای را که بسیاری به دلیل شرایط مختلف با آن روبرو هستند نادیده می گیرد. اغلب، رسانه ها با برجسته کردن داستان های موفقیت افراد به جای پرداختن به مسائل بزرگتر مانند فقر، به این درک کمک می کنند.
اما حقیقت؟ بسیاری از افراد فقیر خستگی ناپذیر کار می کنند، اما برای رفع نیازهای اولیه خود تلاش می کنند. فقر فقط مربوط به تنبلی نیست. تحت تأثیر عواملی فراتر از کنترل شخصی است. به عنوان مثال از وسایل حمل و نقل استفاده کنید. نداشتن ماشین می تواند سفر به محل کار یا شرکت در مصاحبه های شغلی را سخت کند و با وجود کار سخت مانع پیشرفت می شود.
علاوه بر این، دسترسی محدود به منابع، فرصت های آموزشی یا مراقبت های بهداشتی کافی می تواند چرخه فقر را تداوم بخشد. این فقط در مورد سخت تر کار کردن نیست. این در مورد داشتن ابزار و فرصت برای رهایی از آن است. درک این پیچیدگی ها به خنثی کردن این باور ساده شده که تنبلی علت اصلی فقر است، کمک می کند.
2. این ایده که مردم فرانسه مغرور هستند
این باور که همه مردم فرانسه متکبر هستند یک کلیشه است. این از فکر این است که فرانسویها به چیزهای فانتزی مانند شراب خوب و هنر از زمانهای دور اهمیت میدهند. همچنین، یادگیری زبان فرانسوی واقعاً سخت است و برخی از فرانسویها ممکن است دوست نداشته باشند انگلیسی صحبت کنند زیرا آن را قوی نمیدانند. این باعث می شود برخی از افرادی که انگلیسی صحبت می کنند فکر کنند که فرانسوی ها گیر کرده اند.
اما نکته اینجاست: هر کلیشه ای درست نیست. منصفانه نیست که تصمیم بگیریم که کل کشور فقط به خاطر افراد معدودی، راه خاصی دارد. فرانسه افراد مختلف زیادی با انواع شخصیت ها دارد، درست مانند هر جای دیگر. برخی ممکن است چیزهای خوب را دوست داشته باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است کاملاً زمینی باشند.
کلیشه ها می توانند مانند حدس زدن در مورد کسی قبل از ملاقات با او باشند. آنها ممکن است با شخصیت واقعی فرد مطابقت نداشته باشند. بنابراین، مهم است که ذهن خود را باز نگه دارید و همه را از یک جا بر اساس کارهایی که چند نفر انجام می دهند قضاوت نکنید.
همچنین خواندن: 15 نمونه از مضامین در ادبیات
3. این ایده که افراد ثروتمند بی قلب هستند
کلیشه هایی در مورد بی عاطفه بودن افراد ثروتمند از جمله نمونه های کلیشه ای منفی است که مدت هاست وجود داشته است. این کلیشه ها می گویند که افراد ثروتمند نمی توانند کسانی را که کمتر خوش شانس هستند درک کنند یا به آنها اهمیت دهند. آنها ممکن است در قرون وسطی شروع شده باشند، زمانی که ثروتمندان به عنوان یک گروه جداگانه و بهتر دیده می شدند.
برخی از افراد ثروتمند ممکن است به نظر بیایند از مبارزات افراد کمتر ثروتمند جدا شده اند. اما مهم است که بدانید بسیاری از آنها در واقع کمک زیادی به دیگران می کنند. برای مثال بیل گیتس و وارن بافت را در نظر بگیرید. آنها The Giving Pledge را شروع کردند. این ایده در مورد متقاعد کردن میلیاردرها برای اهدای نیمی از ثروت خود به امور خیریه است. افرادی مانند مارک زاکربرگ و ایلان ماسک نیز به آن پیوستند.
در حالی که این نشان می دهد که برخی از افراد ثروتمند سخاوتمند هستند، برخی دیگر استدلال می کنند که این کافی نیست. آنها فکر می کنند با توجه به این که چقدر در جهان رنج وجود دارد، باید بیشتر کار کرد.
این کلیشهها اغلب شیوههای متنوعی را که افراد ثروتمند درگیر مسائل اجتماعی میکنند نادیده میگیرند. بعضی ها خیلی در ساختن نقش دارند تغییرات مثبت، در حالی که دیگران ممکن است به مبارزات کسانی که کمتر دارند مرتبط نباشند. مهم است که به یاد داشته باشید که اعمال افراد صرف نظر از ثروتشان می تواند متفاوت باشد.
4. این ایده که اقلیت ها به دلیل وضعیت اقلیت خود شغل پیدا می کنند.
یک کلیشه جدید ظاهر شده است، به خصوص پس از جلب توجه عمل مثبت. این پیشنهاد می کند که همه اقلیت ها، به ویژه زنان و رنگین پوستان، از موقعیت خود به عنوان اقلیت برای به دست آوردن شغل استفاده کنند.
این کلیشه مضر است زیرا به اشتباه به همه اقلیت ها برچسب تنبلی می زند و به اندازه کافی برای شغلی که به دست می آورند خوب نیستند. همچنین این باور نادرست را گسترش می دهد که اقلیت ها بدون کمک برنامه هایی مانند اقدام مثبت نمی توانند موفق شوند.
حقیقت این است که برنامه های اقدام مثبت هدف این است که همه چیز را برای اقلیت هایی که در گذشته با تبعیض و رفتار ناعادلانه مواجه بوده اند، منصفانه جلوه دهند. بدون این برنامهها، یافتن فرصتهای شغلی برای این گروهها حتی سختتر خواهد بود.
این برنامه ها فقط مشاغل را بر اساس پیشینه شخصی ارائه نمی دهند. آنها سعی می کنند فرصت های برابر برای همه ایجاد کنند و به اقلیت ها فرصتی برای مشاغلی می دهند که ممکن است به دلیل بی عدالتی های گذشته از دست داده باشند.
5. این ایده که مردان در ریاضیات بهتر از زنان هستند
برای سال ها، مردم بر این باور بودند که مردان در ریاضیات بهتر از زنان هستند. این ایده آسیب می زند زیرا منجر به فرصت های نابرابر برای مشاغل ریاضی و علوم می شود. به طور شگفت انگیزی، مطالعات نشان می دهد که مردان و زنان در ریاضیات عملکرد مشابهی دارند. بسیاری از زنان هستند که در ریاضیات و علوم نیز تکان میخورند!
گاهی اوقات، پسران ممکن است نمرات ریاضی بالاتری نسبت به دختران کسب کنند، اما این فقط در مورد توانایی نیست. ایده های فرهنگی نیز نقش دارند. برخی از فرهنگ ها به دختران می گویند که ریاضی برای آنها نیست و بر علاقه و عملکرد آنها تأثیر می گذارد.
کلیشه با واقعیت مطابقت ندارد. هر دو جنس پتانسیل بزرگی ریاضی را دارند. وقتی همه شانس عادلانه ای داشته باشند، استعدادها می توانند بدرخشند، فرقی نمی کند پسر باشید یا دختر.
همچنین خواندن: نمونه های تحقیق مشاهده ای (نکاتی برای دانش آموزان)
6. ایده ای که افراد مسن چیزهای زیادی را فراموش می کنند
بسیاری از مردم فکر می کنند همه افراد قدیمی فراموشکار هستند. اما این برای همه صادق نیست. برخی از افراد مسن حتی با افزایش سن نیز بسیار تیزبین هستند.
این منصفانه نیست که بگوییم همه افراد مسن فراموشکار هستند. این باور می تواند زندگی را برای افراد مسن که هنوز می خواهند کار کنند سخت تر کند. برخی حتی زمانی که آماده نیستند مجبور به بازنشستگی می شوند.
آنچه وحشی است این است که این باور در واقع می تواند حافظه را بدتر کند! وقتی افراد مسنتر تصور میکنند فراموشکار هستند، با آنها طوری رفتار میکنند که انگار نمیتوانند چیزهایی را به خاطر بسپارند. بنابراین، افراد مسن فرصتی برای تمرین حافظه خود ندارند، که در واقع می تواند آنها را فراموشکارتر کند.
بنابراین، گاهی اوقات، این کلیشه به دلیل رفتار مردم با افراد مسن واقعی می شود، نه به این دلیل که درست است. این مانند یک چرخه است - باور کردن که باعث می شود آن اتفاق بیفتد!
7. این ایده که بچه ها کثیف و ناپاک هستند
گاهی اوقات مردم فکر می کنند که بچه ها نامرتب هستند و دوست ندارند همه چیز را تمیز نگه دارند، این به یکی از رایج ترین نمونه های کلیشه ای منفی تبدیل شده است.
این ایده نشان می دهد که همه پسرها یکسان هستند، اما برای همه صادق نیست. بعضی از بچه ها همه چیز را مرتب و منظم دوست دارند! مهم است که به یاد داشته باشید که همه افراد متفاوت هستند و همه پسرها با این کلیشه سازگار نیستند.
مردانی هستند که از تمیزی لذت می برند و به خوبی از محیط اطراف خود مراقبت می کنند. کلیشه ها، مانند این، اغلب همه را با یک قلم مو رنگ می کنند، اما در واقعیت، افراد منحصر به فرد هستند. اشکالی ندارد که ترجیحاتی برای دوست داشتن چیزها داشته باشید، چه پسر یا دختر.
8. این ایده که دختران در ورزش خوب نیستند
این تصور که دختران در ورزش خوب نیستند یک تصور کلیشه ای است. اعتقاد بر این است که دختران در مقایسه با پسران نمی توانند عملکرد خوبی در ورزش داشته باشند. کلیشه هایی مانند این می تواند مضر باشد زیرا ممکن است دختران را از ورزش کردن یا باور به توانایی های خود باز دارد.
بسیاری از دختران ورزش را دوست دارند و در آن مهارت دارند. اما وقتی مردم این کلیشه را باور می کنند، می تواند بر نحوه رفتار با دختران در تیم های ورزشی یا حتی در کلاس های بدنسازی تأثیر بگذارد. آنها ممکن است مانند پسران شانس نداشته باشند، که منصفانه نیست.
به چالش کشیدن این کلیشه ها ضروری است. دختران می توانند به اندازه پسرها در مورد ورزش ماهر و مشتاق باشند. وقتی فرصت و حمایت به آنها داده می شود، می توانند در هر ورزشی که انتخاب می کنند به موفقیت های بزرگی دست یابند.
مربیان، معلمان و والدین در اینجا نقش تعیین کننده ای دارند. تشویق دختران به شرکت در ورزش و ایجاد فرصت های برابر می تواند به شکستن این کلیشه ها کمک کند. وقتی همه شانس عادلانه ای پیدا می کنند، نشان می دهد که مهارت ها و اشتیاق بیشتر از جنسیت مهم است.
با از بین بردن این کلیشه، محیطی فراگیرتر ایجاد می کنیم که در آن همه احساس می کنند بدون توجه به جنسیت، علایق و استعدادهای خود را در ورزش دنبال می کنند.
9. این ایده که همه نوجوانان شورشی هستند
این ایده که همه نوجوانان شورشی هستند یک کلیشه است. کلیشه ها باورهای ساده شده و اغلب اشتباه در مورد گروه هایی از مردم هستند. این یکی می گوید که هر نوجوانی دردسرساز است، که برای همه صادق نیست.
کلیشه هایی مانند این می توانند مضر باشند. آنها باعث می شوند مردم فکر کنند همه نوجوانان مشکل دارند، که منصفانه نیست. برخی از نوجوانان از قوانین پیروی می کنند و مسئولیت پذیر هستند. وقتی دیگران این کلیشه را باور کنند، می تواند بر نحوه رفتار آنها با نوجوانان تأثیر بگذارد. آنها ممکن است انتظار دردسر داشته باشند و به آنها فرصت مناسبی ندهند.
مهم است که به یاد داشته باشید که هر فرد متفاوت است. کلیشه ها این را نادیده می گیرند و همه را در یک جعبه قرار می دهند. نوجوانان ممکن است به دلیل این کلیشه احساس فشار کنند که سرکشی کنند، حتی اگر اینطور نباشند.
در حقیقت، نوجوانان گروهی متنوع با شخصیت ها و رفتارهای متفاوت هستند. برخی ممکن است طغیان کنند، اما بسیاری از قوانین پیروی می کنند و محترم هستند. کلیشه ها در مورد نوجوانان، نحوه دید دیگران را محدود می کند و می تواند بر نحوه برخورد با آنها تأثیر بگذارد.
10. این ایده که همه کودکان از غذای سالم لذت نمی برند
بسیاری از مردم فکر می کنند همه بچه ها غذای سالم را دوست ندارند. این ایده برای همه کودکان صادق نیست. برخی از بچه ها واقعا از خوردن میوه ها، سبزیجات و سایر غذاهای مغذی لذت می برند. مهم این است که تصور نکنید که هر کودکی گزینه های سالم را دوست ندارد. برخی ممکن است آنها را ترجیح دهند!
یکی از دلایل این کلیشه این است که برخی از کودکان ممکن است در ابتدا غذاهای جدید یا ناآشنا را رد کنند. اما با گذشت زمان، صبر و قرار گرفتن در معرض، ممکن است آنها را دوست داشته باشند. همچنین، تبلیغات اغلب کودکان را در حال لذت بردن از غذاهای شیرین یا فست فود نشان می دهد که می تواند این کلیشه را تقویت کند.
والدین و مراقبان می توانند با معرفی غذاهای سالم مختلف به روش های سرگرم کننده و جذاب کمک کنند. مشارکت دادن بچه ها در تهیه غذا یا اجازه دادن به آنها در انتخاب گزینه های سالم ممکن است آنها را تشویق کند که غذاهای جدید را امتحان کنند. به علاوه، نشان می دهد که بزرگسالان نیز لذت می برند و برایشان ارزش قائل هستند غذاهای سالم می تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.
به یاد داشته باشید، همه بچه ها از غذاهای سالم بیزار نیستند. کلیشه ها در مورد ترجیحات غذایی کودکان می تواند انتخاب ها و فرصت های آنها را برای ایجاد عادات غذایی سالم محدود کند. تشویق به اکتشاف و ارائه تجربیات مثبت غذایی می تواند به شکستن این کلیشه کمک کند.
نتیجه:
این نمونههای کلیشهای منفی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفتهاند، ایدههایی هستند که درست نیستند و درباره گروههایی از مردم هستند. آنها معمولاً در ابتدای ملاقات با کسی اتفاق میافتند و بر دو چیز مبتنی هستند: اینکه یک فرد چقدر دوستانه به نظر میرسد و چقدر در کارها خوب به نظر میرسد.
مشکل کلیشه ها این است که مردم را منحصر به فرد نمی دانند. آنها همه را بر اساس یک چیز، مانند جنسیت یا نژاد، دور هم جمع می کنند. این میتواند باعث شود که مردم با دیگران رفتار ناعادلانه یا با نفرت داشته باشند. بسیار مهم است که بدانید کلیشه ها همیشه درست نیستند. هر فردی متفاوت است و باید بر اساس شخصیت او قضاوت کرد، نه بر اساس گروهی که به آن تعلق دارد.
این کلیشهها باعث ایجاد مشکلاتی میشوند، زیرا میتوانند باعث شوند مردم با دیگران بد رفتار کنند. آنها ممکن است به کسی فرصت ندهند زیرا چیزهایی را باور دارند که واقعیت ندارند. این رفتار ناعادلانه به همین دلیل است که درک این نکته بسیار مهم است که همه یک فرد هستند، نه فقط بخشی از یک گروه.
پاسخ دهید